تشبیه ظهور در قرآن به اوج تجلی خورشید...(4)
بسم رب المهدی
تشبیه ظهور در قرآن به اوج تجلی خورشید...(4)
عاشقی دردسری بود نمیدانستیم
حاصلش خونجگری بود نمیدانستیم
پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم
شرط؛ بی بال و پری بود نمیدانستیم
آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو
سهممان بی خبری بود نمیدانستیم
آب وجاروی در خانه مان شاهد بود
از تو بر ما گذری بود نمدانستیم
اینهمه چشم به راهی نگرانم کرده
عاشقیت دردسری بود نمیدانستیم
هیچکس تاب و تب چشم تو را درک نکرد
هیچ کس اشک شب چشم تو را درک نکرد
ما کجا درد کشیدیم به ادازه ی تو؟
روز و شب گریه ندیدیم به اندازه ی تو
منتی گر بگذاری به سر ما بد نیست
اگرم چشم انتظارم بگذاری ، بد نیست؟
نگرانم پس از مردن من برگردی
پای تابوت سر مردن من برگردی
نکند منتظر مردن مایی آقا؟
منتظرهات بمیرن تو می آیی آقا؟
أللهم عجل لولیک الغریب الفرج
«استاد علی الکبر رائفی پور»
(الحمدالله، پایان)