سلام آقا!دل این جمعه را نشکن
عاشقی دردسری بود نمیدانستیم
حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم
پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم
شرط ، بی بال و پری بود نمیدانستیم
آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو
سهممان بی خبری بود نمیدانستیم
اب و جاروی در خانه مان شاهد بود
از تو بر ما گذری بود نمیدانستیم
این همه چشم به راهی نگرانم کرده
عاشقی دردرسری بود نمیدانستیم
هیچ کس تاب و تب چشم تو را درک نکرد
هیچ کس اشک شب چشم تو را درک نکرد
ما کجا درد کشیدیم به اندازه ی تو
روز وشب گریه ندیدیم به اندازه ی تو
منتی بر سر ما گر بگذاری بد نیست
اگرم چشم انتظارم بگذاری بد نیست؟
نگرانم که پس از مردن من برگردی
پای تابوت، پس از مردن من برگردی
نکند منتظر مردن مایی آقا؟
منتظرهات بمیرن،تو میایی آقا؟
اللهم عجل لولیک االفرج
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.